142
در ابتدا لازم دانستم تا نگاهی به واژه Dantalion و چیستی آن بیندازم. برای این مهم بهترین توصیف را در کتاب “کلید اصغر سلیمان” یافتم و ترجمه ای که خود از آن انجام داده ام را در اینجا می آورم:
“سی و یکمین روح دانتالیون باشد. او بزرگترین و برترین دوک است و در سیمای یک مرد با چهره هایی بیشمار ظاهر می گردد؛ در چهره تمام زنان و مردان. و او را کتابیست در دست راستش. رسالتش آموزش تمام علوم و هنر به همگان است؛ و بیان اطلاعات سرّی همه موجودات. زیرا او افکار تمام زنان و مردان را می داند و می تواند آنها را به خواست خویش تغییر دهد. او دلیل عشق است و صورت تمثیلی هر شخص را برملا می ساد و همان را با صورتی خیالی می نمایاند؛ به آنها اجازه می دهد که در هرکجای جهان که دوست دارند باشند. او بر 36 روح لژیون حکمفرمایی می کند؛ و این نشان اوست.” [کتاب کلید اصغر سلیمان]
از سومین آلبوم Dantalion با نام “All Roads Lead to Death” می توان دریافت که خط مشی موسیقی این بند در چه حوزه ای است. با توجه به دو آلبوم تحسین برانگیز پیشینشان انتظارها از این بند اسپانیایی متقابلاً بالاتر رفته است.
در ابتدایِ ترک Bleakness، گیتار ریف شبیه به کارهای Fen است و میتوان یورش Dantalion به شنونده را حس کرد. زمانی که صدای محزون Sanguinist، وکال قدرتمند بند، ظاهر می شود، فضایی کاملاً غمناک شکل می گیرد؛ چیزی که در سرتاسر آلبوم مشهود است و با اجرای عالی سازهای دیگر اعضای بند پشتیبانی می شود.
صدای سنگین گیتارها حضور دائمی شان را در کل این آلبوم تضمین می کنند. همینطور فرصت هایی که به گیتاریست این بند یعنی Netzja داده می شود تا سولوهایی زیاد اما کوتاه را اجرا کند. حضور زیاد گیتار لید یادآور آلبوم اخیر بند Watain به نام Lawless Darkness است. در این آلبوم شاهد گیتاری حماسی هستیم. حتی جاهایی مانند ترک Walking to Eternity می توان دریافت که بند وارد حوزه Melodic Death Metal شده است. اما این مسأله باعث نمی شود که از کیفیت آلبوم کاسته شود بلکه این یک عامل بسیار جالب و مؤثر در کارهای Dantalion می باشد. همچنین ترک هایی مانند Claws of Pestilence مهارت و تأثیر درامر این بند یعنی Naemoth را در نواختن سنج ها به نمایش گذاشته و یادآور آلبوم Abigail از بند معروف King Diamond است.
باتوجه به سبکی که Dantalion در آن کار می کند، موسیقی این بند را به سختی می توان تمام سرعتی نامید زیرا با نگاهی به دیگر کارهای این بند می توان دریافت که آنها بین گام سرعتی و نیمه سرعتی با گامی آهسته تر که بر ریف های محزون تأکید دارد حرکت می کنند و حس موسیقیایی بند را انتقال می دهند. همچنین در بخش های پایینتر صدای Sangunist می درخشد و فریادهایش یادآور کارهای یکی از بندهای Depressive/Suicidal Black Metal با نام I’m In A Coffin می باشد. در کنار نعره ها و فریادهای معمول که جزوی جدایی ناپذیر از این بند می باشند، Sangunist از فریادهای نامفهوم در ترکی مانند My Last Breath استفاده می کند؛ صدایی مانند حس انتقام انسانی مرده که تقاضای نابودی اجباری دارد؛ نابودی پیش از آخرین آرزویش! آخرین ترک با نام Gloom and Failure دوباره با کارهای Fen که بندی Atmospheric Black Metal می باشد قابل مقایسه است که چطور به زیبایی از ملودی گیتار در پس زمینه بهره جسته و یک پایان مناسب برای این آلبوم خلق می کند.
در هرحال نمونه هایی در این آلبوم وجود دارد که تغییر از گام های سریع و آهسته، ناگهانی و ناشیانه می باشد طوریکه “هموار بودن” این آلبوم را به چالش می کشاند؛ مانند ترک Walking to Eternity. به علاوه، در ترکی که ذکر شد، آهنگ با حسی قابل پیش بینی به پایان می رسد و این مسأله بر لذت این اثر با شروعی گیرا و پایانی متوسط تأثیر می گذارد. پایان ناگهانی در ترکی مانند Claws of Pestilence شنونده را مجهول و مبهم به حال خود رها می کند. خوشبختانه شروع های گیرای بیشتر ترکها چنین لحظات ناشیانه ای را در آلبوم روپوشانی می کند.
می توان گفت که این آلبوم با اجرای عالی سازها و همینطور مهارت وکال بسیار لذت بخش می باشد. اگرچه بند می توانست از بسیاری از لحظات ناشیانه ای که در این آلبوم به وجود آمده بود پرهیز کند.
به جرأت می توان گفت که کاور این آلبوم حس عظمت یک تشییع جنازه را می رساند و همینطور در دید اول بسیار به چشم می آید و در ذهن حک می شود؛ به طور کلی نهایت جنبه محزون Dantalion را در آخرین کارشان نمایش می دهد؛ هاله ای غمناک در تمام این آلبوم وجود دارد که از لحاظ زیبایی شناسی وامدار بندهای بزرگی چون Forgotten Tomb، Burzum و Shining است.
لبه بسیار باریک مالیخولیا که می خواهد خود را جاری سازد مانند تیغ های کوچکی است که در عمق رگ ها تکان تکان می خورند. نام آلبوم بخشی از حقیقت درونی آن را در خود نهفته است، رودی در جریان که انرژی زیادش را در قلمرویی که به مرگ ختم می شود در خود نگاه داشته است. نه، این آلبوم چیزی نیست که شما پیش از این مانند آنرا شنیده باشید. این بند نوآوری تحمیلی در خود ندارد اما حس عظمت را از میان صداهای شدیداً مغموم که زیبایی را به چالش می کشاند بیان می کند.
این آلبوم قطعه موسیقی است برای بیان ناهماهنگی درونی! زیبایی شناسی سیاه و سفید آن به آرامی تبدیل به مرگی خاکستری و بی حس می شود.
با ترجمه یکی از بهترین ترک های این آلبوم این نقد را به پایان می رسانیم.
افکار پریشاندر مغاک ذهنم زندانیم و راه خروجی نمی یابمایمان دارم که چیز با ارزشی وجود ندارد.در انتظار زمان رفتن هستمتنهایی را به چیزهایی که احاطه ام کرده اند ترجیح می دهم.روزها از پس هم می آیند و می روندو من در این جنگل سرگردانمو تلاش می کنم تا از هرچیزی دور بمانمتنها با خود بمانم و با خود.این تنها چیزیست که آرامش را برایم می آورد.در جستجوی پاسخ هایی برای درونم هستمپیدایشان نمی کنمتنها می دانم که اینجا هستمو با موجودیت های بی ارزش در آمیخته امبه همین دلیل خواستار تنهاییم.در ذهنم در حال جستجوی همه چیز هستمسوال هایی که موجودیتم را آزار می دهند.راهم طولانیستنوری نمی بینمو می دانم که تقدیرم تنهاییست.روزها می گذرند و زمان موعود نزدیک می شودسایه سرد مرگ را در پس خویش حس می کنم.این خواسته ماست،فرار بیهوده استتمامی کارهایتان بیهوده استدر برابر او … پیروزی بی معناستراهم طولانیستنوری نمی بینمو می دانم که تقدیرم تنهاییست… |
Thought of DesolationI’m locked in the abyss of my mind and I can’t get out
I believe that nothing’s worthy.Waiting for my time to come,I prefer solitude, rather than everything that surrounds me.Day after dayI wander through the forests trying to break with everything with me as my only company
That’s the only way I can be in peace.
|