
در پاییز سال 2007 Apati توسط C9H13N (ساختار شیمیایی آمفتامین) و Obehag تشکیل شد تا تهویه ای باشد برای تمام احساساتی که در سینه حبس شده اند. یکی از دوستانشان با نام Professor X که افکار و احساساتش را با آنها تقسیم کرد نیز به بند پیوست. هر سه آنها شروع به نوشتن موسیقی کردند اما هنوز کمبودی حس می شد. سپس در بهار همان سال، دوست دیگرشان با نام Patient C با موسیقی هایی که خلق کرده بود خود را به بند تحمیل کرد. اکنون بند برای مدتی کوتاه کامل شد تا اینکه Professor X به طور ناگهانی ناپدید شد و C9H13N از سوئد فرار کرد. Professor X از بند اخراج شد اما C9H13N هنوز در بند حضور داشت و پس از یک سال به سوئد بازگشت. پس از ضبط اولین آلبومشان با فردی به نام Håkan که لیبل بزرگی به نام Total Holocaust Records را در اختیار داشت آشنا شدند و Håkan فرصتی به این بند داد تا خودشان را در این عرصه نشان دهند. لیبل Total Holocaust Records یکی از معروف ترین لیبل های دنیا در موسیقی متال می باشد که آثار بندهای بزرگ سبک بلک متال همچون Make A Change…Kill Yourself، Hypothermia، Angra Mainyu، Xasthur، Nortt و… را انتشار داده است.
موسیقی Apati در رده بندهایی همچون بند Lifelover می باشد. اما می توان رگه هایی از منحصر بفرد بودن موسیقی این بند را احساس کرد. گیتارها بین حالت Distorted و Clean به طرزی انعطافی قابل تغییرند. ریف ها خیلی ساده اما احساسی، سنگین و محزون هستند. ساختار آهنگ پیچیده نیست بلکه خیلی راحت می توان ایده اصلی آهنگ را متوجه شد و نقاط اوج فراوانی را می توان در موسیقی این بند یافت. آهنگ ها خیلی خوب ساخته شده اند اما مایه تأسف است که چنین بندی به جای استفاده از درام واقعی از برنامه برای ایجاد صدای درام استفاده کرده است و تأسف بارتر آنکه چنین بندی حتی سعی نکرده است تا کمی در این مورد حرفه ای تر عمل کند. ترکیب درامی که Apati از آن استفاده می کند به طرز بچه گانه ای ساده است و هرکسی که ادعای موسیقیدانی اش می شود می تواند چنین چیزی را پس از یکبار گوش دادن، بنوازد.
قرص ها، پودرها، تزریقات و الکل به عنوان منبع اصلی خوشی زودگذر در برابر پوچی بزرگیست که به دنبال هوشیاری می گردد و درونش هیچ چیزی در طول ابراز این خوشی تغییر نمی کند و تم کاری Apati را می تواند چنین پنداشت.
سبک نوشتن اشعار را می توان الهام گرفته شده از بند Lifelover دانست اما به جرأت می توان گفت چنین تم شعری برازنده چنین موسیقی نیز هست. اگر اشعار این بند را بدون مقایسه با اشعار Lifelover در نظر بگیریم برخی از آنها حرف های زیادی برای گفتن دارند.
در خصوص سمپل هایی که در موسیقی این بند استفاده شده است می توان گفت که Apati در پی آن نیست که انعکاسی از سمپل های بند Lifelover باشد. سمپل های Apati بسیار زیرکانه تر هستند و بسیاری از آنها در فیلم های Ingmar Bergman که بیشتر به دنبال مفهوم مرگ، زندگی و تنهایی در فیلم هایش است جای دارد. سمپل هایی که در موسیقی Apati استفاده شده است به طرزی قوی مؤکد چیزیست که می توان آن را ماهیت این بند دانست.

در مورد این بند و آثارش نقد های زیادی نوشته شده است و بیشتر این نقدها نمره های پایینی به این بند داده اند که به نظر من از عدالت به دور است. ممکن است آثار Apati خاص نباشند اما ارزش اهمیت دادن را دارند. در مفهوم کارهای Apati چیزی برای بیان اصالت وجود ندارد. اما آثار این بند تنها رنج است و سیاهی کامل! به نظر می رسد که این سیاهی در موسیقی پایان پذیرفته و از این رو به معنا نزدیک شده است.
زمانی که آلبوم دوم این بند را شنیدم کمی شگفت زده شدم. Morgondagen Inställd I Brist På Intresse کمی متفاوت تر از آلبوم پیشین این بند می باشد. تمرکزی بسیار شدید بر روی کلین گیتار و تون ادای کلمات وجود دارد. در واقع، این آلبوم یک انتقال از تأثیرپذیری سبکی از بند Lifelover به سمت چیزی بالاتر از خط های آن هنرمند فرانسوی (Alcest) که خیلی سخت می توان نامش نبرد دارد. در این آلبوم می توان تأثیراتی از سبک Shoegaze و Indie Rock را یافت هرچند که المان های Black Metal در آن کاملاً مشهود است. آلبوم دوم این بند به مانند سفری به اعماق تاریکی با تصاویری پراکنده به رنگ هایی خاکستری و سیاه و سفید و حسی مرموز است. اشعار این آلبوم به زبان سوئدی نوشته شده است و به مانند تکه های بریده شده از روزنامه می ماند. بند گهگاه اسیر صدای وکال زجرآوری می شود که می توان در ترک “I Förträngda Minnens Sällskap” آن را یافت و یا آکوستیک عالی و قوی در ترک “Total Avsaknad Utav Glädje” که بی شک ذهن را به سمت کارهایLifelover می کشاند. برای رسیدن به تعادل، ناراحتی و درد را در ترک های “Kemisk Kärlek”، “Lämna Mig Ifred” حس خواهید کرد. همچنین التیام بخش بودن مخدرها در ترک “Allt är Aig Likt” شما را به اوج خواهد رساند. آلبوم Morgondagen Inställd I Brist På Intresse آلبومی کاملاً عجیب است اما به اندازه کافی ناامیدی را نمی توان در آن حس کرد. این آلبوم خوب نوشته شده است؛ آلبومی قابل توجه و متفاوت! در پایان نیز یکی از اشعار این بند را برای ترجمه قرار خواهم داد تا خوانندگان با سبک شعری این بند نیز آشنا شوند:
قطعه Morgondagen از آلبوم Morgondagen inställd i brist på intresse
فردا صدای زنگ ساعت حسی به مانند چاقویی که در مغزم فرو کرده اند را دارد مدت هاست که در زیر پتو آرمیده ام فکر می کنم، تصور می کنم، آری، حتی خیال پردازی می کنم درباره آینده، آینده ای دور از این جهنم صبحانه ام آبجوی دیگریست، تا بتوانم دوباره به خواب بازگردم فردایم، در عدم اشتیاق، باطل شده است آبجویی دیگر برای دور شدن، ذره ذره محو شدن پژمرده در میان سایه ها، فضایی خالی و پنهان در سرم به باقی زندگیم گفتم به علت بیماریم نخواهم آمد، و انزوای کامل را انتخاب نمودم فردای من، در عدم اشتیاق، باطل شده است… |
Väckarklockan känns som knivar i min hjärna Länge ligger jag kvar under mitt täcke Tänker, funderar ja jag tillochmed fantiserar Om en framtid, en framtid långt ifrån detta helvete Min frukost blir ännu en öl, för att kunna somna om Min morgondag är inställd, i brist på intresse Ännu en öl för att komma bort, sakta försvinna Förtvina in i skuggorna, det dolda tomrum i mitt huvud Jag sjukanmäler mig för resten av livet, och väljer total isolering Min morgondag är inställd, i brist på intresse… |